ترجمه و تلخیص: زهرا آهنبر – ایران
آلبرت لاکومب پدر روحانی کلیسای کاتولیک و عضو غیررهبانی انجمن مریم مقدس، متولد ۲۸ فوریهٔ ۱۸۲۷ در سن-سولپیس در استان کبک کانادا بود. او از معروفترین مُبلّغان مذهبی فرانسوی-کانادایی در غرب کانادا بهشمار میآید. پدرش آلبرت لاکومب و مادرش آگاته دوهامل نام داشتند. والدین آلبرت مزرعهدار بودند و او دوران کودکیاش را در مزرعهٔ خانوادگی سپری کرد. هرچند، از سنین پایین نیز بهشدت مذهبی بود. در ۱۳ ژوئن ۱۸۴۹ زمانیکه ۲۲ ساله بود و پس از اتمام تحصیل در کالج لاسومپسیون در کانادای شرقی، بهعنوان کشیش انتخاب شد. او تحصیلاتش را در کاخ اسقف مونترآل ادامه داد.
پس از انتصاب به مقام کشیشی، او به پمبینا در قلمرو مینهسوتا اعزام شد و تا سال ۱۸۵۱ در آنجا ماند. او در این دوران با کشیش یسوعی، پدر جورج بلکورت، که در کاخ اسقف مونترآل با وی آشنا شده بود، همکار بود. پدر بلکورت برای مأموریتهای خود در مناطق شمالی بهدنبال جمعآوری بودجه بود و لاکومب به این کار علاقه نشان داد. پس از بازگشت به کانادا، مدتی را بهعنوان معاون کشیش بخش در شهر برتیه سپری کرد. او که کارش در مناطق غربی تمام نشده بود، از زندگی در کانادای شرقی رضایت نداشت و در سال ۱۸۵۲ با کسب اجازه از اسقف ایگناس بورژه، بهدنبال الکساندر تاچه که اسقفیار سنت بانیفیس بود به مستعمرهنشین رد ریور رفت. در همان سال به قلعهٔ ادمونتون و لاک سنت آنه رفت و زمستان را با اقوام بومی کری و متی گذراند. در همین دوران بود که مطالعات خود را روی زبان کری آغاز کرد و در نهایت توانست کتاب عهد جدید را به زبان کری ترجمه کند و زمانیکه در منطقهٔ راکی ماونتن هاوس بود، یک کتاب دستور زبان و فرهنگ لغت کری را با همکاری کنستانتین اسکولن در سال ۱۸۷۰ نوشت.
وقتی لاکومب به لاک سنت آنه رفت، بین سالهای ۱۸۵۳ الی ۱۸۶۱ به مأموریت تقویت روابط با جمعیت بومی مشغول بود و در جستجوی نوکیشان تا رودخانهٔ لسر اسلیو در شمال رفت. او دورهٔ کارآموزی غیررهبانی خود را در سال ۱۸۵۵ تحت نظر رنه رمس آغاز کرد و در ۲۸ سپتامبر ۱۸۵۶ موفق شد به عضویت کلیسا درآید. او طی این سالها به مناطق مختلفی سفر کرد.
برخلاف روابط خوب پدر لاکومب با افراد بومی، او موفق نشد کریهای ساکن در لاک سنت آنه را به ترک سبک زندگی قبیلهای متقاعد کند. در نتیجه تصمیم گرفت به مکان دیگری برود که برای کشاورزی هم مناسبتر باشد. بنابراین در سال ۱۸۶۱ تاچه و لاکومب مکان جدیدی را در نزدیکی فورت ادمونتون انتخاب کردند و تاچه بهافتخار لاکومب آنجا را سنت آلبرت نامید. سنت آلبرت خاک بهتر و سرمای کمتری داشت و بهدلیل نزدیکی به فورت ادمونتون، امر تبلیغ مسیحیت را در بین کریها و بلکفوتها که برای تجارت به منطقه میآمدند، تسهیل میکرد. لاکومب به رودخانهٔ استورجن در سنت آلبرت واقع در منطقهٔ روپرت نقلمکان کرد و در آنجا یک آسیاب و یک پل ساخت. همچنین مدرسهای را در فورت ادمونتون بنا کرد و یک جادهٔ گاریرو به لاکلابیش افتتاح کرد تا انتقال تجهیزات از رد ریور به این منطقه میسر شود.
متأسفانه انگیزهٔ لاکومب بهعنوان یک مُبلّغ مذهبی و رابطهٔ دوستانهٔ وی با تاچه که او نیز کانادایی بود، حسادت برخی از غیررهبانیان فرانسوی مانند رمس را برمیانگیخت. در نتیجه، وی از تاچه درخواست کرد او را مرخص کند تا در میان قبايل کری و بلکفوت به تبلیغ مسیحیت مشغول شود. بنابراین در سال ۱۸۶۴، لاکومب مأموریتی دریافت کرد که طبق آن باید از سال بعد، بومیان دشتهای کری را به مسیحیت بشارت میداد. این اولین مأموریت مذهبی کاتولیکها در آلبرتا و اولین مستعمرهٔ کاتولیکهای کشاورز در میان بومیان این منطقه بود. زمینها تقسیمبندی میشدند و کریها در آنجا بذر میکاشتند و سپس به شکار تابستانی میرفتند. کریها سپس برای برداشت محصولات بازمیگشتند و مجدداً راهی شکار زمستانی میشدند. لاکومب آنها را همراهی میکرد و در کمپها به آنها کشاورزی یاد میداد. روش تبلیغ مسیحیت لاکومب توسط دیگر کشیشان تقلید میشد. زندگی بهعنوان یک مُبلّغ درحال سفر با خطرات بسیاری همراه بود. اپیدمیهایی در سراسر غرب شیوع پیدا کردند که در یک مورد نزدیک بود لاکومب جان خود را از دست بدهد. ژان لورو در سال ۱۸۶۵ او را درحال مرگ یافت و از او پرستاری کرد تا بهبود پیدا کند. در اواخر همان سال در درگیری بین کریها و بلکفوتها به دام افتاد و زمانیکه در کمپ بلکفوتها در نزدیکی رودخانه بتل بود، مورد حملهٔ کریها قرار گرفت و در حالیکه برای برقراری آتشبس تلاش میکرد، گلولهای به او اصابت کرد و جراحت مختصری به او وارد شد.
در سال ۱۸۶۹ بهمدت سه هفته در کمپ بلکفوتها در نزدیکی منطقهٔ راکی ماونتن هاوس زندگی کرد که در این مدت، هم به آنها کمک میکرد و هم به یادگیری زبان آنها مشغول بود. در همان سال از فورت بنتون، مونت و سنتلوییس دیدن کرد تا امکان انجام مأموریتهای غربی به این مراکز را بررسی کند. طی شیوع آبله در سال ۱۸۷۱، او از جانب هیئت بهداشت قلمروهای شمال غربی به مأموریت منصوب شد.
لاکومب بین سالهای ۱۸۶۵ الی ۱۸۷۲ در چمنزارهای سنتپل دوکری سفرهای بسیاری کرد و در همین دوران بود که لاکومب به قائممقامی اسقف در سنت بانیفیس واقع در منیتوبا ترفیع یافت. در آنجا روابط خود را با شرکت راهآهن کانادا پسیفیک آغاز کرد و به موعظهٔ کارگران پرداخت. در میان این کارگران، اهالی یلوهد و پیروان ایروکوا نیز حضور داشتند که بعدها به او در ایجاد پایگاهی زمینی کمک کردند. این پایگاه، منطقهٔ حفاظتشدهٔ میشل، در شمال سنت آلبرت قرار داشت و پدر لاکومب ترتیبی داد که به ایروکواهای یلوهد تعلق بگیرد. پدر لاکومب در سال ۱۸۷۴، به سنت بانیفیس منتقل شد تا به تاچه در امر ترویج مسیحیت در مستعمرات کانادایی فرانسوی کمک کند. در وینیپگ، بهعنوان کشیش قصبهٔ سنت مری مشغول به خدمت شد که مافوق ساکنان سنت مری و عبادتگاه زندان بهشمار میرفت، اما مأموریت واقعی او کمک به تاچه در تمامی مسائل بود. او بارها به شرق سفر کرد تا فرانسویهای کانادا و آمریکاییتبار را متقاعد کند در غرب ساکن شوند. او به اسقف اعظم در تلاشهایش برای عفوِ افراد مشارکتکننده در شورش رد ریور کمک کرد، اما زمانیکه سیاستمداران شرقی برای منصرفکردن لوئیس ریل از شرکت در انتخابات فدرال سال ۱۸۷۴ در پرونچر به او مراجعه کردند، از کمک به آنها خودداری کرد.
در سال ۱۸۷۹، لاکومب به قائممقام کل سنت بانیفیس واقع در منیتوبا ترفیع یافت و اواخر همان سال بهعنوان نمایندهٔ تاچه در گردهمایی روحانیون غیررهبانی حضور یافت. طی این سفر هنگامی که در مراسم عشای ربانی کلیسای اعظم سنت پیتر شرکت میکرد، کیف پول وی به سرقت رفت که از این امر بسیار شگفتزده شد. سال بعد برای موعظهٔ کارگران راهآهن در شرق وینیپگ اعزام شد و در کمپها با دشنام، مستی و بی اخلاقیهای کارگران روبرو شد. وی در این رابطه در خاطراتش چنین نوشت: «خدای من، مرا به مأموریت قدیمیام با بومیان برگردان».
در سال ۱۸۸۲ در پی بازنشستگی پدر کنستانتین اسکولن، مأموریت قبایل بلکفوت در جنوب و کریها در شمال رها شده بود. علیرغم رضایت تاچه به ازدست دادن لاکومب به دلیل خدمات ارزشمندش، وی به سنت آلبرت و کلگری منتقل شد و بهعنوان کشیش قصبهٔ سنت مری در کلگری مشغول بهخدمت شد. زمانیکه شرکت راهآهن کانادا پسیفیک قصد داشت در قلمرو بلکفوتها و برخلاف میل آنها ریل قطار بکشد، پدر لاکومب با رهبر بلکفوتها بهنام «کرافوت» مذاکراتی ترتیب داد و به آنها هدایایی از جمله چای، شکر، تنباکو و آرد تقدیم کرد تا اجازه بدهند ریل قطار از آن مسیر عبور کند. همچنین وعده داد که نایب فرماندار، ادگار دودنی، به شکایات آنها رسیدگی خواهد کرد. رئیس شرکت، ویلیام ونهورن، به کرافوت و لاکومب اجازه داد تا آخر عمر بهصورت رایگان از قطارهای این شرکت استفاده کنند. زمانیکه شورش شمال غربی به رهبری لوئیس ریل در سال ۱۸۸۵ رخ داد، نخستوزیر وقت، سر جان مکدونالد، پدر لاکومب را برای کمک فراخواند تا مطمئن شود بومیان بلکفوت بیطرف باقی خواهند ماند. با وجود مداخلهٔ قبایل کری و بیگبر در شورشها، کرافوت شورش را بیثمر دانسته و جنگجویان خود را از درگیریها دور نگه داشت. پس از مرگ کرافوت، پدر لاکومب زندگینامهٔ وی را بهرشتهٔ تحریر درآورد.
پدر لاکومب در سالهای آخر زندگیاش سعی داشت گوشهنشینی کند، اما همچنان در مسائل مختلف سیاسی، بشارتی و مذاکرات از او دعوت به همکاری میشد. وی نقش بزرگی را در تأسیس مدارس برای بومیان در سراسر غرب کانادا ایفا کرد، مانند مدرسهٔ سنت مری در کلگری. آخرین سفرهای مهم او در سالهای ۱۹۰۰ و ۱۹۰۴ به اروپا بود که طی آن در اتریش با امپراتور فرانتس یوزف یکم دیدار کرد. همچنین به گالیسیا در اروپای شرقی سفر کرد تا ساکنان گالیسی کانادا را بشارت دهد. پدر لاکومب از سال ۱۹۰۴ تا ۱۹۱۶ در کلیسای سنت پاتریک در میدناپور، کلگری مشغول به خدمت بود. او در ۱۲ دسامبر سال ۱۹۱۶ در خانهٔ خود در میدناپور واقع در آلبرتا درگذشت و در سرداب کلیسای سنت آلبرت در کنار اسقف گراندین به خاک سپرده شد.
در سال ۱۹۷۹ دبیرستانی در کلگری بهنام وی ساخته شد. همچنین مدرسهای ابتدایی در آلبرتا بهنام او ساخته شد. دو شهر لاکومب و سنت آلبرت در استان آلبرتا نیز به احترام وی نامگذاری شدهاند. در سال ۱۹۳۲، دولت کانادا پدر آلبرت لاکومب را بهعنوان شخصیت برجستهٔ تاریخی انتخاب کرد و پلاکی بهیاد وی در قسمت شمالی رودخانهٔ ساسکاچوان شمالی نزدیک بزرگراه ۳۶ آلبرتا نصب شد. علاوهبراین، پلاکی به پاس خدمات وی در صلح بین قبایل بومی در انتهای غربی پارک شهر وتاسکیوین در آلبرتا نصب شده است.
منبع: ویکیپدیا